بمب خنده

غربت

یک نفرمی خواست برود خارج،با خودش سه کیلو قند می برد.از

اومی پرسند:اینهاراکجامی بری؟

می گوید اخرشنیدم غربت تلخ است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

مهریه 

نخستین بارگفتش کز کجایی؟

مباداهم محل،هم خاک مایی؟

چرااین دخترهمسایه مان را

توکردی خواستگاری بی خبر،ها؟!

چرا اوراتوکردی انتخابش؟

بگفتا:مطمینم از جوابش! 

بگفتا:نرخ مهرش باتوگفته؟

بگفت:ان راکه داد،کی گرفته؟!

یارو رادیو گوش میداد مجری گفت مسیر بزرگراه همت به امام حسین بسته است

لره میگه عجب خریه دیگه برای چی قسم میخوره؟؟؟؟؟

معلم رو به دانش اموز کرد و پرسید<شما چه چیز را نشانه ی ازادی می دانید؟

دانش اموز گفت صدای زنگ مدرسه را

روزی مرد با عینک دودی کناردریا می رود و می گوید چقدر نوشابه

جلال<سعید چرا معلم شما این قدر به تخته سیاه می زند؟

سعید<خوب معلوم است. برای این که چشم نخورسم

اولی‌‌‌ (ازبس استراحت کردم،خسته شدم

دومی(خب یک کم دیگه استراحت کن!

معلم<بگوببینم برق اسمان با برق منزل شماچه فرقی دارد؟

دانش اموز <اجازه برق اسمان مجانی است ولی برق خانه ما پولی است

لطفا

معلم<مجیدبا لطفا یک جمله بساز

مجید<لطفااز کس دیگر بپرسید